نام اصیل ایرانی |فارسی|پسر|حرف ن
- توضیحات
- دسته: اسامی اصیل ایرانی | حرف ن
- بازدید: 2737
نام پسر فارسی که با ن شروع شود:
ردیف |
اسم فارسی |
معنای نام |
1 | نادین | در جریان، پویا و پرتحرک، الهه رودخانه |
2 | نامدار | مشهور، معروف، دارای آوازه و شهرت بسیار |
3 | نامور | نام آور |
4 | نامی | منسوب به نام، معروف، مشهور |
5 | نبرزین | نام فرماندار گرگان در دوره داریوش پادشاه هخامنشی |
6 | نرداگشسپ | از شخصیت های شاهنامه فردوسی، نام سرداری از سپاهیان بهرام چوبین |
7 | نرسی | نام یکی از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پادشاهان ساسانی |
8 | نریمان | نام پدر سام، جد رستم پهلوان شاهنامه فردوسی |
9 | نستار | اسم یکی از شخصیتهای شاهنامه است، نام چوپان قیصر روم در زمان گشتاسپ پادشاه کیانی |
10 | نستود | نستور، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی |
11 | نستور | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر زریر پسر گشتاسپ پادشاه کیانی |
12 | نستوه | خستگی ناپذیر، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پسران گودرز پادشاه اشکانی، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی |
13 | نستهین | از شخصیتهای شاهنامه، نام پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی |
14 | نشواد | نام پهلوانی تورانی اسم دختر فارسی |
15 | نواب | عنوانی که به شاهزادگان دوره صفوی و قاجار داده می شد، روحانی، فعال سیاسی و رهبر جمعیت فدائیان اسلام که در سال هزار و سیصد و سی و چهار دستگیر و اعدام شد. |
16 | نوتاش | همیشه، دایم |
17 | نوذر | از شخصیتهای شاهنامه، نام فرزند منوچهر پادشاه پیشدادی و جانشین او |
18 | نوراهان | نورهان، تحفه، سوغات، ارمغان |
19 | نوروز | روز نو و تازه، بزرگترین جشن ملی اقوام ایرانی که از نخستین لحظات سال نو آغاز می شود، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی |
20 | نورهان | تحفه، سوغات، ارمغان |
21 | نوش آذر | آتش جاوید، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی و نیز نام یکی از پسران اسفندیار |
22 | نوشاب | آب گوارا، آب زندگی، شربت مطبوع، آب حیات اسم فارسی زیبا |
23 | نوشیار | یار شیرین چون عسل، یار بی مرگ، نام پسرعموی گرشاسپ در گرشاسپ نامه |
24 | نوید | مژده، خبرخوش |
25 | نوین | تازه، جدید |
26 | نهاد | سرشت، ضمیر دل، طبیعت، بنیاد، اساس، قاعده، مقام و جایگاه |
27 | نهل | از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی |
28 | نیاتور | نیاطوس، از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی نام زیبای ایرانی |
29 | نیاسان | پسری که پا جای پای اجدادش می گذارد |
30 | نیاسان | شبیه به نیاکان، مانند پدران، پسری که شبیه اجداد و نیاکان خود است |
31 | نیاطوس | نیاتور،از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر قیصر روم از یاران سپاه خسروپرویز پادشاه ساسانی |
32 | نیاک | پسری که خلق و خوی او مانند اجداد و نیاکانشان است |
33 | نیاوش | پسری که شبیه احداد و نیاکان خود است، مرکب از نیا و پسوند مشابهت ، همچنین یکی از توابع سردشت مهاباد |
34 | نیاوند | از نسل نیاکان، ادامه نسل اجداد |
35 | نیشام | نام فرشته نگهبان آذرخش |
36 | نیک | خوب، نیکو، آدم خوب، شخص صالح |
37 | نیک رای | دارای اندیشه نیک مرکب از نیک و رأی |
38 | نیکان | منسوب به نیک |
39 | نیما | نام آور و نامور، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم |
40 | نیو | دلیر، شجاع |
41 | نیوان | مرد دلیر، شجاع پهلوان |
42 | نیوتش | با کسی یکی شدن، همراهی و مجامعت،بر وزن پیشکش |
43 | نیوتیش | نیوتش، با کسی یکی شدن، همراهی و مجامعت (هر سه حرف اول ساکن هستند، بر وزن دیو) |
44 | نیوزاد | (بر وزن دیو) به معنی پهلوان زاده اسامی زیبای اصیل فارسی |
45 | نیوزار | از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشتاسپ پادشاه کیانی |